سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ششم ابتدایی عمادین

 

شخص فعل: فعل را یا به گوینده یا مخاطب ویا به فرد دیگری که حاضرنیست)غایب( نسبت می دهیم.بنابراین

هرفعلی مفهوم شخص را دربر می گیرد.

مفردوجمع:فعل یا مفرد است یاجمع , یعنی یا به یک شخص نسبت داده می شود ویا به چند شخص.درصورت اول

فعل مفردودرصورت دوم فعل جمع است.

صرف فعل:هرفعل را می توان در شش صیغه صرف کرد.از آنجا که هرفعل سه شخص داردوهر شخص ممکن است

مفردیاجمع باشد,از این روفعل رادرشش ساخت)صیغه( صرف می شود که عبارتنداز:

اول شخص مفرد/دوم شخص مفرد/سوم شخص مفرد

اول شخص جمع/دوم شخص جمع/سوم شخص جمع

شناسه:شناسه جزیی از فعل است که مفهوم شخص ومفردوجمع بودن فعل رادر بردارد. هرشناسه درواقع به یکی از

ضمیرهای"من,تو,او,ما,شما وآنها"اشاره می کند. فعل سوم شخص مفرددر زمان ماضی شناسه ندارد.

بن فعل:درهرفعل بخشی است که مفهوم کاریاحالت ازآن مشخص می شود.این بخش را"بن" می گویند."بن فعل"

بخش ثابت وتغییرناپذیری است که در ساخت های شش گانه ی فعل می آیدوپیام اصلی فعل رادربردارد.

فعل های زمان گذشته وآینده از بن ماضی ساخته می شوندوفعل های زمان حال وامر از بن مضارع.

1

بن ماضی :در فعل های ساده پس از حذف))_ن((ازمصدر,بن ماضی باقی می ماند.بن ماضی درواقع فعل سوم

شخص مفرد ماضی ساده است ودر واقع پیام اصلی فعل را در بردارد.

بن مضارع:فعل رابه صورت امردرآورید و سپس حرف "ب"را از اول فعل بردارید,آنچه باقی می ماند, بن مضارع

است.

مصدر:اسمی است که معنای فعلی داردودرواقع گونه ی صرف نشده ی فعل است ومانند فعل مفهوم انجام گرفتن

کاریا حالتی را نشان می دهدبا این تفاوت که مصدر شخص وزمان رادر بر نمی گیرد.علامت مصدر))_ن((است.وقتی

بن ماضی فعلی با))_ن((ترکیب شود,مصدر به دست می آید. کلمه های زیر نمونه هایی از مصدر هستند:

رفتن,گفتن,شنیدن,دیدن,کردن,شدن,خواندن,خوردن.........

زمان فعل:هرفعل سه زمان اصلی دارد:

1(ماضی)گذشته( 2(مضارع)حال( 3(مستقبل)آینده(

فعل ماضی:برای بیان کاری که در گذشته رخ داده استفاده می شود.مهم ترین فعل های ماضی در زبان فارسی

عبارتند از:

1(ماضی ساده:بن ماضی + شناسه انجام کاری درگذشته که تمام شده است.

مفرد : رفتم رفتی رفت جمع : رفتیم ر فتید رفتند - - - -

2(ماضی نقلی: صفت مفعولی)بن ماضی+ه(+ام , ای , است , ایم , اید , اند. انجام کاری در گذشته که هنوز ادامه دارد

مفرد : رفته ام ر فته ای رفته است جمع : رفته ایم رفته اید رفته اند - - - -

گاهی فعل "است"درماضی نقلی , ساخت )صیغه ی( سوم شخص مفرد حذف می شود.

توجه داشته باشیدکه "ام , ای , است , ایم , اید , اند"درفعل ماضی نقلی شناسه نیستند,بلکه گونه ای از

فعل)استن(به همراه شناسه اند که امروز این فعل به صورت کامل صرف نمی شود.

3(ماضی استمراری:می+ماضی ساده انجام کاری پیوسته وادامه دار در گذشته

2

مفرد : می رفتم می رفتی می رفت جمع : می رفتیم می رفتید می رفتند - - - -

4(ماضی بعید:صفت مفعولی + صرف فعل بودن) بودم , بودی , بود , بودیم , بودید , بودند(

مفرد : رفته بودم رفته بودی رفته بود جمع : رفته بودیم رفته بودید رفته بودند - - - -

5(ماضی التزامی: صفت مفعولی+ باشم , باشی , باشد , باشیم , باشید , باشند انجام کاری همراه با شک و آرزو و...

مفرد : رفته باشم رفته باشی رفته باشد جمع : رفته باشیم رفته باشید رفته باشند - - - -

فعل مضارع:فعلی است که به زمان حال یا آینده دلالت می کند ودر زبان فارسی به شرح زیر است:

1(مضارع اخباری:می+ بن مضارع + شناسه برای بیان کاری درزمان حال یا آینده استفاده می شود.

مفرد : می روم می روی می رود جمع : می رویم می روید می روند - - - -

2(مضارع التزامی:ب + بن مضارع +شناسه برای بیان احتمال آرزو ، شک و......... در آینده استفاده می شود.

مفرد: بروم بروی برود جمع : برویم بروید بروند - - - -

فعل آینده: برای بیان کاری که در زمان آینده انجام خواهدشد , به کار می رود.

فعل آینده ازمضارع خواستن و بن ماضی ساخته می شود.

مفرد : خواهم رفت خواهی رفت خواهدرفت جمع : خواهیم رفت خواهیدرفت خواهندرفت - - - -

فعل امر:فعلی است که با آن فرمانی می دهیم یاازکسی می خواهیم کاری راانجام دهد.

فعل امر:ب+ بن مضارع بنشین ، برو .....

فعل نهی:امرمنفی را نهی می گویند,یعنی دستور به انجام ندادن کاری.

فعل نهی:مَ یا نَ + بن مضارع ننشین ، نرو.............

فعل تام: فعلی که انجام دادن کاری را نشان می دهد. مثل : دیدن ، گفتن ، خوابیدن و....

3

فعل ربطی: فعلی که معنی کاملی ندارد و برای اثبات یا رد چیزی بکار می رود. مثل: استن ، بودن ، گشتن ، شدن ،

گردیدن.

فعل لازم: فعلی که معنی آن با فاعل تمام می شود وبه مفعول نیازی ندارد. مثل : علی آمد

فعل متعدی: فعلی که معنی آن با فاعل تمام نمی شود وبه مفعول نیاز دارد. مثل : مریم کتاب را خواند.

مریم چه چیز را خواند؟ کتاب را

ساختمان فعل : افعال از نظر ساختمان به 2 گروه اصلی تقسیم می شوند.

فعل ساده : که از یک کلمه تشکیل شده است . مثل گفتن ، خوردن و.......

فعل مرکب : فعلی که با یک کلمه و یک فعل ساخته می شود و مجموعا با هم یک فعل می شوند.مثل لبخند زد .

روش تشخیص فعل مرکب از ساده :

-1 بین دو قسمت فعل مرکب" را " قرار می دهیم اگر معنای درست خود را حفظ کرد ساده است . اگر جمله

بی معنا و مفهوم شد فعل ما مرکب است . مثل : مادر به فرزندش غذا داد. غذا را داد فعل ساده

-2 بین دوقسمت فعل ها یا ی نکره می گذاریم اگر معنی درست بود ساده است . اگر نه معنی کامل نبود

فعل مر کب است .مثل : مریم امانتش را دریافت کرد . دریافت ها یا دریافتی غلط است .

اسم : کلمه ای که برای نامیدن به کار می رود.

نکات مهم در مورد اسم:

الف( می توانیم آن را جمع ببندیم. مثال: کودک - - - - - - ------ < کودکان

ب( می توانیم به آن اشاره کنیم. مثال: این میز

ج( نقش های مختلف دستوری می گیرد . مثال : غنچه با دل گرفته، گفت: گل یکی دو پیرهن بیشتر زغنچه پاره کرده

است.

4

اسم ساده : به اسمی که فقط از یک قسمت با معنی ساخته شده است، اسم ساده می گویند.

مانند: برف ، شاخه ، سرد ، کیف، گل

اسم غیر ساده : به اسمی که دارای چند قسمت باشد اسم غیر ساده می گویند.

مانند: گل + خانه - - - - - -< گل خانه ------

جمع بستن اسم

کلمه های به کار رفته در فارسی امروزی یا از عربی آمده اند و یا فارسی هستند و البته تعداد بسیار کمی نیز از زبان

های دیگر وارد زبان ما شده اند که به مرور با کلمه های جایگزین حذف می شوند . اما برای جمع بستن کلمه ها در

فارسی بهتر است به نکته های زیر توجه نماییم.

که استفاده از آن ها امروزه در زبان فارسی و برای » ات ، ون ،ین « : الف( علامت های جمع عربی در فارسی عبارتند از

است. » گزارش ها « غلط است و صحیح آن » گزارشات « : کلمه های فارسی ممنوع و غلط است. مثال

که برخی کلمه ها با هر دو علامت و برخی فقط با یکی از آن ها » ها ، ان « : ب( علامت های جمع فارسی عبارتند از

جمع بسته می شوند. مثال: در + ها - - -< درها ---

پ( برخی جمع ها در فارسی به شکل جمع مکسر )شکسته( عربی به کار رفته اند. مثال: مدرسه - - - -< مدارس ----

می نامند. » اسم جمع « ت( گروهی از کلمه ها نیز به صورت جمع به کار می روند و مفرد ندارند که آن ها را

مثال: مردم ،گروه ،ایل، طایفه، تیم، قبیله و ...

اسم مفرد: اسمی که تنها بر یک چیز دلالت می کند.مانند : درخت ، باغ ، گل و....

اسم جمع : اسمی که بربیش از یک نفر یا بیش از یک چیز دلالت می کند مثل: درختان ، گل ها ، باغ ها و....

نکات جمع بستن اسمها:

-1 کلماتی که پایان آنها " ه "دارد در هنگام جمع بستن ها با کلمه نمی چسبد . چاه ها ، کوه ها ...

5

-2 کلماتی که "ه "در پایان آنها صدای " ا " می دهد، هنگام جمع بستن "ه "را برمی داریم وبا "گان" جمع

می بندیم .

-3 مثال: پرنده - - - - پرندگان ----

-4 کلماتی که آخر انها" و" یا " الف " باشد هنگام جمع بستن " ی "بین آنها قرار می گیرد. مثل : آشنا -

آشنایان زورگو - - - زورگویان ---

پیشوند و پسوند: پیشوندها و پسوندها به تنهایی معنی ندارند وبعد از ترکیب با لمات معنای جدید به آنها می

دهند و کلمات جدیدی می سازند.مهمترین پسوندها عبارتند از :

گر ، سار ، زار ، ستان ، بان ، مند ، گاه ، گین ، ناک ، نده ، دان ، چه ، انه ، گار ، ه ...... -

مهمترین پیشوندها عبارتند از : با ، بی ، نا ، هم ...

صفت: کلمه ای که درموردهای ویژگی اسم)حالت،مقدارو...(توضیح می دهد.

1 صفت ساده: - صفتی که یک ویژگی از اسم خود را توضیح می دهد.

سبز زبان

ساده صفت

2 صفت برتر:وقتی مقایسه ، بین دو فرد یا دو چیز است)تر(استفاده می - کنیم.

خوشا مرز ایران عنبر نسیم که خاکش گرامی تر از زر و سیم

3 صفت برترین: وقتی مقایسه بین یک چیز یا یک فرد یا چند چیز یا گروه است،)ترین( استفاده میکنیم. -

4 صفت لیاقت: وقتی بخواهیم لیاقت کسی یا چیزی را در کاری بیان کنیم. ی - مصدر شنیدنی ی شنیدن

حرف های مادر بزرگ شنیدنی است.

صفت و موصوف: صفت اسم یا ترکیب وصفی خندان

موصوف

چهره

صفت

6

مضاف و مضاف الیه: ضمیر یا اسم اسم یا ترکیب اضافی نمره ی بیست

چند نکته درمورد صفت ها :

-1 رنگها صفت هستند و از نوع صفت بیانی .

-2 گرم ، سرد ، دراز و...... صفت هستند وقتی که "الف " به آنها اضافه شود به اسم تبدیل می شوند

گرما ، سرما و......

-3 توانا ، دانا و. صفت هستند . اگر "یی " به آنها اضافه شود اسم می شوند.

-4 بعضی صفت ها هر گاه " ی " به آنها اضافه شود اسم می شوند.

روش تشخیص صفت و موصوف از مضاف مضاف الیه

1 میان موصوف و صفت و مضاف و مضاف الیه، ویرگول)،(می گذاریم و کسره را برمی داریم و به آخر آن است -

اضافه می کنیم. اگر ترکیب معنای درست دارد وصفی است و اگر معنی درستی ندارد ترکیب اضافی است.

درختِ بلند ،درخت، بلند است. ) وصفی( درختِ خانه ، درخت، خانه است. )اضافی(

2 به آخر ترکیب وصفی ،تر اضافه می کنیم، اگر معنا داشت وصفی است اگر نداشت اضافی است. -

کیفِ علی کیفِ علی تر )اضافی( لباسِ کهنه لباسِ کهنه تر )وصفی(

3 هرگاه)ی(به اسم اول اضافه کنیم، چنان چه ترکیب معنا داشت، وصفی است و اگر معنا نداشت اضافی است. -

دفترِمریم دفتری مریم )اضافی( مادرِدلسوز مادری دلسوز )وصفی(

جمله: مجموعه ای از کلمات که پیامی را به شنونده یا خواننده منتقل می کند. مهم ترین بخش جمله فعل است.

کوچک ترین واحد کلمه ، جمله است.

جمله به دو بخش کلی تقسیم می شود:

7

نهاد: قسمتی از جمله که درباره ی آن خبری می دهیم.

گزاره: خبری که درباره ی نهاد داده می شود.

فعل جمله را پیدا کرده ازآن می پرسیم چه کسی یا چه چیزی)چه کسی یا چه چیزی( پاسخ نهاد است.

نهاد اسم یا ضمیر است، ممکن است یک یا چند کلمه باشد.

گزاره هم ممکن است یک یا چند کلمه باشد، اگر یک کلمه باشد، آن کلمه حتماً نهاد است.

نکته: فعل همیشه در قسمت گزاره است.

1 جملاتی که فعل تام دارند. من آمدم )یعنی کاری انجام می دهند( -

2 جملاتی که فعل ربطی دارند. هوا سرد شد. )حالت واحساس را بیان می کند( -

انواع جمله

1 جمله خبری:جمله ای است که درباره ی موضوعی خبری میدهد. -

2 جمله پرسشی: جمله ای است که درباره ی موضوعی سوال میکند. -

3 جمله امری: جمله ای است که امر به انجام دادن کار میکند. -

4 جمله عاطفی: جمله ای است که یکی از عواطف انسانی مانند)تعجب،خشنودی،تأسف،آرزو،دعا،خشمو نفرت را -

می رساند.

نکته: هر فعل نشان دهنده ی یک جمله است.

شبه جمله:گروهی از کلمات است که برای بیان حالت عاطفی گوینده به کار میرود و چون مفهوم آن شبیه فعل

است در شمارش جمله ها، یک جمله محسوب میشود.

نکته: شبه جمله ممکن است فعل داشته باشد یا فعل درون آن نهفته باشد.

روش تشخیص تعداد جمله ها:

8

تعداد جمله ها= شبه جمله + تعداد فعل های حذف شده + تعداد فعل ها ذکر شده در جمله

شبه جمله 2 دسته تقسیم می شود:

-1 صوت آه : وای مرحبا به به افسوس... - - -

-2 منادا:اسمی که موردخطاب قراربگیرد."ای یا آی... - -

روش تشخیص تعداد جمله :

تعداد فعل های جمله + تعداد فعل های حذف شده + شبه جمله= تعدادجمله ها

قید: کلمه ای است که مفهوم زمان ، مکان ، حالت ، تردید و...را به فعل جمله اضافه می کند.

انواع قید:

-1 قید زبان : دیروز امروز امسال بعد حالاو... - - - -

-2 قید مکان: انجا آنجا عقب جلو بالا پایین و... - - - - -

-3 قید حالت: قدم زنان خندان گریان شادمان دوان دوان و... - - - - -

-4 مقدار: کم اندک بسبار کاملا بیش تر بسی و... - - - - -

-5 مقدار تکرار: باز دباره مجددا باز هم و... - - -

-6 مقدار پرسش: چرا چگونه کی مگر و... - - -

-7 مقدار کیفیت: خوب بد نیک سخت آسان و... - - - -

-8 مقدار شک وتردید: شاید گویا احتمالا و... - -

-9 مقدارتاکید: حتما البته احتمالا و... - -

-11 مقدارآرزو و تمنا: کاش ای کاشو... -

کلمات مترادف: کلماتی که معنی مشابه و یکسان دارند. تند=سریع برنا=جوان

کلمات متضاد: کلماتی که از نظر معنی مقابل هم هستند.سخت=آسان کامل ناقص

9

کلمات متشابه)هم آوا(: از نظر تلفظ یکسان ولی از نظر معنی و املا باهم فرق دارند. خوار ، خار

کلمات هم خانواده:کلمه هایی که دارای ریشه مشترک باشند وحروف های اصلی آن پشت سر هم بیایند. ظلم

وظالم نظم و منظم -

نکته : کلماتی که در فارسی از یک بن فعل گرفته شده باشند با هم ،همخانواده اند مثل : دانش ، دانش آموز ،

دانشمند و...

ضمیر : کلمه ای در جمله که جای اسم را می گیرد و همچنین تمام وظایف اسم را به عهده می گیرد . ضمیر که در

هنگام نوشتن دو گونه است:

-1 ضمیر شخصی : جانشین اسم می شود و شش شخص دارد. وبه دوقسمت تقسیم می شود .

الف( ضمیر جدا: به کلمه ی کنار خود نمی چسبد.) من ، تو ، او ، ما ، شما ، ایشان ) آنها ( (

ب( ضمیر چسبیده: ضمیری که به اسم یا کلمه ی کناری خود می چسبد. ) م ، ت ، ش ، مان ، تان ، شان (

2 ضمیرهای مشترک : ضمیری که برای هر شش شخص با کلمه ای مشترک بکار می رود. خود ، خویش ، خویشتن -

نکته : 1 اگر خویش به معنی فامیل باشد ،دیگر ضمیر مشترک نیست . -

-2 این و آن هرگاه بجای اسم بیایند ، ضمیر هستند وهرگاه قبل از اسم بیایند صفت اشاره هستند.

-3 ضمیر در جمله می تواند نقش های مختلف دستوری بگیرد.

اجزای شعر : هر شعر از تعدادی مصراع و بیت تشکیل شده است .

مصراع : در لغت یکی لنگه ی در ودر اصطلاح شعری نیمی از یک بیت است .

10

بیت : در لغت به معنی خانه ودر اصطلاح شعری کم ترین مقدار شعر یعنی یک واحد است که از دو مصراع تشکیل

شده است .

قافیه : کلمه های موزون وهماهنگی که در آخر مصراع ها می آیند و در چند حرف با یکدیگر مشترکند .

روی : آخرین حرف قافیه را روی می گویند .

ردیف : کلمه یا کلماتی که بعد از واژه ی قافیه عینا تکرار می شود .وردیف همیشه بعد از قافیه می آید.

قافیه در شعر الزامی است . اما ردیف اختیاری است .

تشبیه : همانند کردن دو یا چند چیز را تشبیه می گویند.

در تشبیه 4 رکن اساسی وجود دارد:

1( مشبّه: چیزی یا اسمی که قصد مانند کردن آن را داریم. )طرف اوّل تشبیه(

2( مشبّه به: چیزی یا کسی که مشبّه ، به آن مانند می شود. )طرف دوم تشبیه(

3( ادات تشبیه: واژه ای که نشان دهنده ی پیوند شباهت است.

4( وجه شبه: ویژگی مشترک میان مشبّه و مشبّه به )دلیل تشبیه (

* نکته: مهم ترین ادات تشبیه عبارت اند از: مانند، مثل، چون، هم چون، چو، گویی، بسان، گفتی و ....

* نکته : مهم ترین پایه ی تشبیه، مشبّه به است. زیرا وجه شبه از روی آن فهمیده می شود.

مثال: می دویدم همچو آهو

مشبّه: من مشبّه به: آهو ادات تشبیه: همچو وجه شبه: دویدن

11

زیرا، زمانی که، اگر و از « در شعر و جمله همیشه نشانه ی تشبیه نیستند بلکه گاهی معنای » چو و چون « : *نکته

به کار می دوند. » آن جا که

چو صبرش نماند از ضعیفی و هوش از آن جا که

چو خواهی که نامت بود جاودان اگر

*نکته: از آن جایی که تشبیه انواع مختلف دارد گاهی وجود شبه و ادات تشبیه در آن حذف می شوند.

وجه شبه محذوف است. » سرخی گل و آتش « : مثال: گل به صحرا در آمد چو آتش

آسمان دریای آبی است.

مشبّه مشبّه به وجه شبه

ادات تشبیه در این مثال نیامده است.

کلمه های مخفّف:

گاهی شاعران و نویسندگان در شعرها و نوشته های خود از کلمه ها به شکل مخفّف و کوتاه شده

استفاده می کنند. به کار گرفتن کلمه های کوتاه شده در شعر اغلب به ضرورت وزن صورت می گیرد: یعنی شاعر به

اجبار برای بر هم نخوردن آهنگ شعر، شکل مخفّف کلمه را می آورد.

می آمدند. وزن » گاه « و » ماه « در بیت زیر به صورت کامل خود یعنی » گه « و » مه « برای مثال، اگر کلمه های

شعر تناسب خود را از دست می داد.


ارسال شده در توسط عمادین

 

مجموع قاعده های زبان رادرفارسی "دستور"درعربی"صرف ونحو"ودرزبانهای اروپایی "گرامر"می گویند.

"فعل"کلمه ای است که انجام گرفتن کاریا رخ دادن حالتی رادریکی از زمان های سه گانه ی گذشته,حال وآینده

نشان می دهد.

ویژگی های فعل:

1(مفهوم انجام گرفتن کاریاحالت 2(شخص 3(زمان 4(مفرد یاجمع

شخص فعل: فعل را یا به گوینده یا مخاطب ویا به فرد دیگری که حاضرنیست)غایب( نسبت می دهیم.بنابراین

هرفعلی مفهوم شخص را دربر می گیرد.

مفردوجمع:فعل یا مفرد است یاجمع , یعنی یا به یک شخص نسبت داده می شود ویا به چند شخص.درصورت اول

فعل مفردودرصورت دوم فعل جمع است.

صرف فعل:هرفعل را می توان در شش صیغه صرف کرد.از آنجا که هرفعل سه شخص داردوهر شخص ممکن است

مفردیاجمع باشد,از این روفعل رادرشش ساخت)صیغه( صرف می شود که عبارتنداز:

اول شخص مفرد/دوم شخص مفرد/سوم شخص مفرد

اول شخص جمع/دوم شخص جمع/سوم شخص جمع

شناسه:شناسه جزیی از فعل است که مفهوم شخص ومفردوجمع بودن فعل رادر بردارد. هرشناسه درواقع به یکی از

ضمیرهای"من,تو,او,ما,شما وآنها"اشاره می کند. فعل سوم شخص مفرددر زمان ماضی شناسه ندارد.

بن فعل:درهرفعل بخشی است که مفهوم کاریاحالت ازآن مشخص می شود.این بخش را"بن" می گویند."بن فعل"

بخش ثابت وتغییرناپذیری است که در ساخت های شش گانه ی فعل می آیدوپیام اصلی فعل رادربردارد.

فعل های زمان گذشته وآینده از بن ماضی ساخته می شوندوفعل های زمان حال وامر از بن مضارع.

1

بن ماضی :در فعل های ساده پس از حذف))_ن((ازمصدر,بن ماضی باقی می ماند.بن ماضی درواقع فعل سوم

شخص مفرد ماضی ساده است ودر واقع پیام اصلی فعل را در بردارد.

بن مضارع:فعل رابه صورت امردرآورید و سپس حرف "ب"را از اول فعل بردارید,آنچه باقی می ماند, بن مضارع

است.

مصدر:اسمی است که معنای فعلی داردودرواقع گونه ی صرف نشده ی فعل است ومانند فعل مفهوم انجام گرفتن

کاریا حالتی را نشان می دهدبا این تفاوت که مصدر شخص وزمان رادر بر نمی گیرد.علامت مصدر))_ن((است.وقتی

بن ماضی فعلی با))_ن((ترکیب شود,مصدر به دست می آید. کلمه های زیر نمونه هایی از مصدر هستند:

رفتن,گفتن,شنیدن,دیدن,کردن,شدن,خواندن,خوردن.........

زمان فعل:هرفعل سه زمان اصلی دارد:

1(ماضی)گذشته( 2(مضارع)حال( 3(مستقبل)آینده(

فعل ماضی:برای بیان کاری که در گذشته رخ داده استفاده می شود.مهم ترین فعل های ماضی در زبان فارسی

عبارتند از:

1(ماضی ساده:بن ماضی + شناسه انجام کاری درگذشته که تمام شده است.

مفرد : رفتم رفتی رفت جمع : رفتیم ر فتید رفتند - - - -

2(ماضی نقلی: صفت مفعولی)بن ماضی+ه(+ام , ای , است , ایم , اید , اند. انجام کاری در گذشته که هنوز ادامه دارد

مفرد : رفته ام ر فته ای رفته است جمع : رفته ایم رفته اید رفته اند - - - -

گاهی فعل "است"درماضی نقلی , ساخت )صیغه ی( سوم شخص مفرد حذف می شود.

توجه داشته باشیدکه "ام , ای , است , ایم , اید , اند"درفعل ماضی نقلی شناسه نیستند,بلکه گونه ای از

فعل)استن(به همراه شناسه اند که امروز این فعل به صورت کامل صرف نمی شود.

3(ماضی استمراری:می+ماضی ساده انجام کاری پیوسته وادامه دار در گذشته

2

مفرد : می رفتم می رفتی می رفت جمع : می رفتیم می رفتید می رفتند - - - -

4(ماضی بعید:صفت مفعولی + صرف فعل بودن) بودم , بودی , بود , بودیم , بودید , بودند(

مفرد : رفته بودم رفته بودی رفته بود جمع : رفته بودیم رفته بودید رفته بودند - - - -

5(ماضی التزامی: صفت مفعولی+ باشم , باشی , باشد , باشیم , باشید , باشند انجام کاری همراه با شک و آرزو و...

مفرد : رفته باشم رفته باشی رفته باشد جمع : رفته باشیم رفته باشید رفته باشند - - - -

فعل مضارع:فعلی است که به زمان حال یا آینده دلالت می کند ودر زبان فارسی به شرح زیر است:

1(مضارع اخباری:می+ بن مضارع + شناسه برای بیان کاری درزمان حال یا آینده استفاده می شود.

مفرد : می روم می روی می رود جمع : می رویم می روید می روند - - - -

2(مضارع التزامی:ب + بن مضارع +شناسه برای بیان احتمال آرزو ، شک و......... در آینده استفاده می شود.

مفرد: بروم بروی برود جمع : برویم بروید بروند - - - -

فعل آینده: برای بیان کاری که در زمان آینده انجام خواهدشد , به کار می رود.

فعل آینده ازمضارع خواستن و بن ماضی ساخته می شود.

مفرد : خواهم رفت خواهی رفت خواهدرفت جمع : خواهیم رفت خواهیدرفت خواهندرفت - - - -

فعل امر:فعلی است که با آن فرمانی می دهیم یاازکسی می خواهیم کاری راانجام دهد.

فعل امر:ب+ بن مضارع بنشین ، برو .....

فعل نهی:امرمنفی را نهی می گویند,یعنی دستور به انجام ندادن کاری.

فعل نهی:مَ یا نَ + بن مضارع ننشین ، نرو.............

فعل تام: فعلی که انجام دادن کاری را نشان می دهد. مثل : دیدن ، گفتن ، خوابیدن و....

3

فعل ربطی: فعلی که معنی کاملی ندارد و برای اثبات یا رد چیزی بکار می رود. مثل: استن ، بودن ، گشتن ، شدن ،

گردیدن.

فعل لازم: فعلی که معنی آن با فاعل تمام می شود وبه مفعول نیازی ندارد. مثل : علی آمد

فعل متعدی: فعلی که معنی آن با فاعل تمام نمی شود وبه مفعول نیاز دارد. مثل : مریم کتاب را خواند.

مریم چه چیز را خواند؟ کتاب را

ساختمان فعل : افعال از نظر ساختمان به 2 گروه اصلی تقسیم می شوند.

فعل ساده : که از یک کلمه تشکیل شده است . مثل گفتن ، خوردن و.......

فعل مرکب : فعلی که با یک کلمه و یک فعل ساخته می شود و مجموعا با هم یک فعل می شوند.مثل لبخند زد .

روش تشخیص فعل مرکب از ساده :

-1 بین دو قسمت فعل مرکب" را " قرار می دهیم اگر معنای درست خود را حفظ کرد ساده است . اگر جمله

بی معنا و مفهوم شد فعل ما مرکب است . مثل : مادر به فرزندش غذا داد. غذا را داد فعل ساده

-2 بین دوقسمت فعل ها یا ی نکره می گذاریم اگر معنی درست بود ساده است . اگر نه معنی کامل نبود

فعل مر کب است .مثل : مریم امانتش را دریافت کرد . دریافت ها یا دریافتی غلط است .

اسم : کلمه ای که برای نامیدن به کار می رود.

نکات مهم در مورد اسم:

الف( می توانیم آن را جمع ببندیم. مثال: کودک - - - - - - ------ < کودکان

ب( می توانیم به آن اشاره کنیم. مثال: این میز

ج( نقش های مختلف دستوری می گیرد . مثال : غنچه با دل گرفته، گفت: گل یکی دو پیرهن بیشتر زغنچه پاره کرده

است.

4

اسم ساده : به اسمی که فقط از یک قسمت با معنی ساخته شده است، اسم ساده می گویند.

مانند: برف ، شاخه ، سرد ، کیف، گل

اسم غیر ساده : به اسمی که دارای چند قسمت باشد اسم غیر ساده می گویند.

مانند: گل + خانه - - - - - -< گل خانه ------

جمع بستن اسم

کلمه های به کار رفته در فارسی امروزی یا از عربی آمده اند و یا فارسی هستند و البته تعداد بسیار کمی نیز از زبان

های دیگر وارد زبان ما شده اند که به مرور با کلمه های جایگزین حذف می شوند . اما برای جمع بستن کلمه ها در

فارسی بهتر است به نکته های زیر توجه نماییم.

که استفاده از آن ها امروزه در زبان فارسی و برای » ات ، ون ،ین « : الف( علامت های جمع عربی در فارسی عبارتند از

است. » گزارش ها « غلط است و صحیح آن » گزارشات « : کلمه های فارسی ممنوع و غلط است. مثال

که برخی کلمه ها با هر دو علامت و برخی فقط با یکی از آن ها » ها ، ان « : ب( علامت های جمع فارسی عبارتند از

جمع بسته می شوند. مثال: در + ها - - -< درها ---

پ( برخی جمع ها در فارسی به شکل جمع مکسر )شکسته( عربی به کار رفته اند. مثال: مدرسه - - - -< مدارس ----

می نامند. » اسم جمع « ت( گروهی از کلمه ها نیز به صورت جمع به کار می روند و مفرد ندارند که آن ها را

مثال: مردم ،گروه ،ایل، طایفه، تیم، قبیله و ...

اسم مفرد: اسمی که تنها بر یک چیز دلالت می کند.مانند : درخت ، باغ ، گل و....

اسم جمع : اسمی که بربیش از یک نفر یا بیش از یک چیز دلالت می کند مثل: درختان ، گل ها ، باغ ها و....

نکات جمع بستن اسمها:

-1 کلماتی که پایان آنها " ه "دارد در هنگام جمع بستن ها با کلمه نمی چسبد . چاه ها ، کوه ها ...

5

-2 کلماتی که "ه "در پایان آنها صدای " ا " می دهد، هنگام جمع بستن "ه "را برمی داریم وبا "گان" جمع

می بندیم .

-3 مثال: پرنده - - - - پرندگان ----

-4 کلماتی که آخر انها" و" یا " الف " باشد هنگام جمع بستن " ی "بین آنها قرار می گیرد. مثل : آشنا -

آشنایان زورگو - - - زورگویان ---

پیشوند و پسوند: پیشوندها و پسوندها به تنهایی معنی ندارند وبعد از ترکیب با لمات معنای جدید به آنها می

دهند و کلمات جدیدی می سازند.مهمترین پسوندها عبارتند از :

گر ، سار ، زار ، ستان ، بان ، مند ، گاه ، گین ، ناک ، نده ، دان ، چه ، انه ، گار ، ه ...... -

مهمترین پیشوندها عبارتند از : با ، بی ، نا ، هم ...

صفت: کلمه ای که درموردهای ویژگی اسم)حالت،مقدارو...(توضیح می دهد.

1 صفت ساده: - صفتی که یک ویژگی از اسم خود را توضیح می دهد.

سبز زبان

ساده صفت

2 صفت برتر:وقتی مقایسه ، بین دو فرد یا دو چیز است)تر(استفاده می - کنیم.

خوشا مرز ایران عنبر نسیم که خاکش گرامی تر از زر و سیم

3 صفت برترین: وقتی مقایسه بین یک چیز یا یک فرد یا چند چیز یا گروه است،)ترین( استفاده میکنیم. -

4 صفت لیاقت: وقتی بخواهیم لیاقت کسی یا چیزی را در کاری بیان کنیم. ی - مصدر شنیدنی ی شنیدن

حرف های مادر بزرگ شنیدنی است.

صفت و موصوف: صفت اسم یا ترکیب وصفی خندان

موصوف

چهره

صفت

6

مضاف و مضاف الیه: ضمیر یا اسم اسم یا ترکیب اضافی نمره ی بیست

چند نکته درمورد صفت ها :

-1 رنگها صفت هستند و از نوع صفت بیانی .

-2 گرم ، سرد ، دراز و...... صفت هستند وقتی که "الف " به آنها اضافه شود به اسم تبدیل می شوند

گرما ، سرما و......

-3 توانا ، دانا و. صفت هستند . اگر "یی " به آنها اضافه شود اسم می شوند.

-4 بعضی صفت ها هر گاه " ی " به آنها اضافه شود اسم می شوند.

روش تشخیص صفت و موصوف از مضاف مضاف الیه

1 میان موصوف و صفت و مضاف و مضاف الیه، ویرگول)،(می گذاریم و کسره را برمی داریم و به آخر آن است -

اضافه می کنیم. اگر ترکیب معنای درست دارد وصفی است و اگر معنی درستی ندارد ترکیب اضافی است.

درختِ بلند ،درخت، بلند است. ) وصفی( درختِ خانه ، درخت، خانه است. )اضافی(

2 به آخر ترکیب وصفی ،تر اضافه می کنیم، اگر معنا داشت وصفی است اگر نداشت اضافی است. -

کیفِ علی کیفِ علی تر )اضافی( لباسِ کهنه لباسِ کهنه تر )وصفی(

3 هرگاه)ی(به اسم اول اضافه کنیم، چنان چه ترکیب معنا داشت، وصفی است و اگر معنا نداشت اضافی است. -

دفترِمریم دفتری مریم )اضافی( مادرِدلسوز مادری دلسوز )وصفی(

جمله: مجموعه ای از کلمات که پیامی را به شنونده یا خواننده منتقل می کند. مهم ترین بخش جمله فعل است.

کوچک ترین واحد کلمه ، جمله است.

جمله به دو بخش کلی تقسیم می شود:

7

نهاد: قسمتی از جمله که درباره ی آن خبری می دهیم.

گزاره: خبری که درباره ی نهاد داده می شود.

فعل جمله را پیدا کرده ازآن می پرسیم چه کسی یا چه چیزی)چه کسی یا چه چیزی( پاسخ نهاد است.

نهاد اسم یا ضمیر است، ممکن است یک یا چند کلمه باشد.

گزاره هم ممکن است یک یا چند کلمه باشد، اگر یک کلمه باشد، آن کلمه حتماً نهاد است.

نکته: فعل همیشه در قسمت گزاره است.

1 جملاتی که فعل تام دارند. من آمدم )یعنی کاری انجام می دهند( -

2 جملاتی که فعل ربطی دارند. هوا سرد شد. )حالت واحساس را بیان می کند( -

انواع جمله

1 جمله خبری:جمله ای است که درباره ی موضوعی خبری میدهد. -

2 جمله پرسشی: جمله ای است که درباره ی موضوعی سوال میکند. -

3 جمله امری: جمله ای است که امر به انجام دادن کار میکند. -

4 جمله عاطفی: جمله ای است که یکی از عواطف انسانی مانند)تعجب،خشنودی،تأسف،آرزو،دعا،خشمو نفرت را -

می رساند.

نکته: هر فعل نشان دهنده ی یک جمله است.

شبه جمله:گروهی از کلمات است که برای بیان حالت عاطفی گوینده به کار میرود و چون مفهوم آن شبیه فعل

است در شمارش جمله ها، یک جمله محسوب میشود.

نکته: شبه جمله ممکن است فعل داشته باشد یا فعل درون آن نهفته باشد.

روش تشخیص تعداد جمله ها:

8

تعداد جمله ها= شبه جمله + تعداد فعل های حذف شده + تعداد فعل ها ذکر شده در جمله

شبه جمله 2 دسته تقسیم می شود:

-1 صوت آه : وای مرحبا به به افسوس... - - -

-2 منادا:اسمی که موردخطاب قراربگیرد."ای یا آی... - -

روش تشخیص تعداد جمله :

تعداد فعل های جمله + تعداد فعل های حذف شده + شبه جمله= تعدادجمله ها

قید: کلمه ای است که مفهوم زمان ، مکان ، حالت ، تردید و...را به فعل جمله اضافه می کند.

انواع قید:

-1 قید زبان : دیروز امروز امسال بعد حالاو... - - - -

-2 قید مکان: انجا آنجا عقب جلو بالا پایین و... - - - - -

-3 قید حالت: قدم زنان خندان گریان شادمان دوان دوان و... - - - - -

-4 مقدار: کم اندک بسبار کاملا بیش تر بسی و... - - - - -

-5 مقدار تکرار: باز دباره مجددا باز هم و... - - -

-6 مقدار پرسش: چرا چگونه کی مگر و... - - -

-7 مقدار کیفیت: خوب بد نیک سخت آسان و... - - - -

-8 مقدار شک وتردید: شاید گویا احتمالا و... - -

-9 مقدارتاکید: حتما البته احتمالا و... - -

-11 مقدارآرزو و تمنا: کاش ای کاشو... -

کلمات مترادف: کلماتی که معنی مشابه و یکسان دارند. تند=سریع برنا=جوان

کلمات متضاد: کلماتی که از نظر معنی مقابل هم هستند.سخت=آسان کامل ناقص

9

کلمات متشابه)هم آوا(: از نظر تلفظ یکسان ولی از نظر معنی و املا باهم فرق دارند. خوار ، خار

کلمات هم خانواده:کلمه هایی که دارای ریشه مشترک باشند وحروف های اصلی آن پشت سر هم بیایند. ظلم

وظالم نظم و منظم -

نکته : کلماتی که در فارسی از یک بن فعل گرفته شده باشند با هم ،همخانواده اند مثل : دانش ، دانش آموز ،

دانشمند و...

ضمیر : کلمه ای در جمله که جای اسم را می گیرد و همچنین تمام وظایف اسم را به عهده می گیرد . ضمیر که در

هنگام نوشتن دو گونه است:

-1 ضمیر شخصی : جانشین اسم می شود و شش شخص دارد. وبه دوقسمت تقسیم می شود .

الف( ضمیر جدا: به کلمه ی کنار خود نمی چسبد.) من ، تو ، او ، ما ، شما ، ایشان ) آنها ( (

ب( ضمیر چسبیده: ضمیری که به اسم یا کلمه ی کناری خود می چسبد. ) م ، ت ، ش ، مان ، تان ، شان (

2 ضمیرهای مشترک : ضمیری که برای هر شش شخص با کلمه ای مشترک بکار می رود. خود ، خویش ، خویشتن -

نکته : 1 اگر خویش به معنی فامیل باشد ،دیگر ضمیر مشترک نیست . -

-2 این و آن هرگاه بجای اسم بیایند ، ضمیر هستند وهرگاه قبل از اسم بیایند صفت اشاره هستند.

-3 ضمیر در جمله می تواند نقش های مختلف دستوری بگیرد.

اجزای شعر : هر شعر از تعدادی مصراع و بیت تشکیل شده است .

مصراع : در لغت یکی لنگه ی در ودر اصطلاح شعری نیمی از یک بیت است .

10

بیت : در لغت به معنی خانه ودر اصطلاح شعری کم ترین مقدار شعر یعنی یک واحد است که از دو مصراع تشکیل

شده است .

قافیه : کلمه های موزون وهماهنگی که در آخر مصراع ها می آیند و در چند حرف با یکدیگر مشترکند .

روی : آخرین حرف قافیه را روی می گویند .

ردیف : کلمه یا کلماتی که بعد از واژه ی قافیه عینا تکرار می شود .وردیف همیشه بعد از قافیه می آید.

قافیه در شعر الزامی است . اما ردیف اختیاری است .

تشبیه : همانند کردن دو یا چند چیز را تشبیه می گویند.

در تشبیه 4 رکن اساسی وجود دارد:

1( مشبّه: چیزی یا اسمی که قصد مانند کردن آن را داریم. )طرف اوّل تشبیه(

2( مشبّه به: چیزی یا کسی که مشبّه ، به آن مانند می شود. )طرف دوم تشبیه(

3( ادات تشبیه: واژه ای که نشان دهنده ی پیوند شباهت است.

4( وجه شبه: ویژگی مشترک میان مشبّه و مشبّه به )دلیل تشبیه (

* نکته: مهم ترین ادات تشبیه عبارت اند از: مانند، مثل، چون، هم چون، چو، گویی، بسان، گفتی و ....

* نکته : مهم ترین پایه ی تشبیه، مشبّه به است. زیرا وجه شبه از روی آن فهمیده می شود.

مثال: می دویدم همچو آهو

مشبّه: من مشبّه به: آهو ادات تشبیه: همچو وجه شبه: دویدن

11

زیرا، زمانی که، اگر و از « در شعر و جمله همیشه نشانه ی تشبیه نیستند بلکه گاهی معنای » چو و چون « : *نکته

به کار می دوند. » آن جا که

چو صبرش نماند از ضعیفی و هوش از آن جا که

چو خواهی که نامت بود جاودان اگر

*نکته: از آن جایی که تشبیه انواع مختلف دارد گاهی وجود شبه و ادات تشبیه در آن حذف می شوند.

وجه شبه محذوف است. » سرخی گل و آتش « : مثال: گل به صحرا در آمد چو آتش

آسمان دریای آبی است.

مشبّه مشبّه به وجه شبه

ادات تشبیه در این مثال نیامده است.

کلمه های مخفّف:

گاهی شاعران و نویسندگان در شعرها و نوشته های خود از کلمه ها به شکل مخفّف و کوتاه شده

استفاده می کنند. به کار گرفتن کلمه های کوتاه شده در شعر اغلب به ضرورت وزن صورت می گیرد: یعنی شاعر به

اجبار برای بر هم نخوردن آهنگ شعر، شکل مخفّف کلمه را می آورد.

می آمدند. وزن » گاه « و » ماه « در بیت زیر به صورت کامل خود یعنی » گه « و » مه « برای مثال، اگر کلمه های

شعر تناسب خود را از دست می داد.

غزل:

غزل: یکی از قالب های شعر فارسی است و شعری است حداقل در پنج بیت که مصراع اوّل آن با مصراع های زوج

هم قافیه اند. موضوع غزل، عشق، عرفان، و مضامین اجتماعی است. مولوی، سعدی و حافظ از غزل سرایان بزرگ

فارسی هستند.

12

تخلّص : اصطلاحی است در شعر و آن نام معروفی است که شاعر برای خود بر می گزیند و در شعرش می آورد. به

بیتی که شاعر نام خود را در آن آورده، نیز بیت تخلص می گویند.

مانند: ندیدم خوش تر از شعر تو حافظ به قرآنی که اندر سینه داری

مثل: سخن معروفی است که میان مردم رایج می شود. مثل ها حاوی نکته های آموزنده ای هستند که باعث می

شوند، نوشته های ما شیرین و دلچسب تر شود. این سخنان گاه به صورت ضرب المثل ها نسل به نسل ادامه می

یابند. بسیاری از اشعار بزرگانی چون سعدی، امروزه به شکل مثل درآمده است.

مانند: عاقبت جوینده یابنده بود.

مراعات نظیر) تناسب( : قرار گرفتن کلمه هایی که از نظر معنایی و یا دلیلی منطقی ارتباطی با هم دارند در یک

نوشته یا سخن )مراعات نظیر یا تناسب( نامیده می شود.

مثال: گربه ی مسکین اگر پر داشتی تخم گنجشک از جهان برداشتی

تناسب - - - - - -< پر تخم گنجشک - - ------

تضاد )طباق(: وجود کلمه هایی که از نظر معنایی مخالف هم هستند در یک عبارت را )تضاد( می نامند.

مثال: نیک باشی و بدت گوید خلق به که بد باشی و نیکت بینند

تضاد - - - - - -< نیک بد - ------

تلمیح: اشاره به آیه یا حدیث یا داستانی قرآنی و یا تاریخی در یک نوشته )تلمیح( نامیده می شود.

مثال: به نام خدایی که جان آفرید سخن گفتن اندر زبان آفرید

تلمیح به آیات قرآن دارد. خلق الانسان من...

 

به نام آنکه جان را فکرت آموخت چراغ دل به نور جام برافروخت


ارسال شده در توسط عمادین

 

مجموع قاعده های زبان رادرفارسی "دستور"درعربی"صرف ونحو"ودرزبانهای اروپایی "گرامر"می گویند.

"فعل"کلمه ای است که انجام گرفتن کاریا رخ دادن حالتی رادریکی از زمان های سه گانه ی گذشته,حال وآینده

نشان می دهد.

ویژگی های فعل:

1(مفهوم انجام گرفتن کاریاحالت 2(شخص 3(زمان 4(مفرد یاجمع

شخص فعل: فعل را یا به گوینده یا مخاطب ویا به فرد دیگری که حاضرنیست)غایب( نسبت می دهیم.بنابراین

هرفعلی مفهوم شخص را دربر می گیرد.

مفردوجمع:فعل یا مفرد است یاجمع , یعنی یا به یک شخص نسبت داده می شود ویا به چند شخص.درصورت اول

فعل مفردودرصورت دوم فعل جمع است.

صرف فعل:هرفعل را می توان در شش صیغه صرف کرد.از آنجا که هرفعل سه شخص داردوهر شخص ممکن است

مفردیاجمع باشد,از این روفعل رادرشش ساخت)صیغه( صرف می شود که عبارتنداز:

اول شخص مفرد/دوم شخص مفرد/سوم شخص مفرد

اول شخص جمع/دوم شخص جمع/سوم شخص جمع

شناسه:شناسه جزیی از فعل است که مفهوم شخص ومفردوجمع بودن فعل رادر بردارد. هرشناسه درواقع به یکی از

ضمیرهای"من,تو,او,ما,شما وآنها"اشاره می کند. فعل سوم شخص مفرددر زمان ماضی شناسه ندارد.

بن فعل:درهرفعل بخشی است که مفهوم کاریاحالت ازآن مشخص می شود.این بخش را"بن" می گویند."بن فعل"

بخش ثابت وتغییرناپذیری است که در ساخت های شش گانه ی فعل می آیدوپیام اصلی فعل رادربردارد.

فعل های زمان گذشته وآینده از بن ماضی ساخته می شوندوفعل های زمان حال وامر از بن مضارع.

1

بن ماضی :در فعل های ساده پس از حذف))_ن((ازمصدر,بن ماضی باقی می ماند.بن ماضی درواقع فعل سوم

شخص مفرد ماضی ساده است ودر واقع پیام اصلی فعل را در بردارد.

بن مضارع:فعل رابه صورت امردرآورید و سپس حرف "ب"را از اول فعل بردارید,آنچه باقی می ماند, بن مضارع

است.

مصدر:اسمی است که معنای فعلی داردودرواقع گونه ی صرف نشده ی فعل است ومانند فعل مفهوم انجام گرفتن

کاریا حالتی را نشان می دهدبا این تفاوت که مصدر شخص وزمان رادر بر نمی گیرد.علامت مصدر))_ن((است.وقتی

بن ماضی فعلی با))_ن((ترکیب شود,مصدر به دست می آید. کلمه های زیر نمونه هایی از مصدر هستند:

رفتن,گفتن,شنیدن,دیدن,کردن,شدن,خواندن,خوردن.........

زمان فعل:هرفعل سه زمان اصلی دارد:

1(ماضی)گذشته( 2(مضارع)حال( 3(مستقبل)آینده(

فعل ماضی:برای بیان کاری که در گذشته رخ داده استفاده می شود.مهم ترین فعل های ماضی در زبان فارسی

عبارتند از:

1(ماضی ساده:بن ماضی + شناسه انجام کاری درگذشته که تمام شده است.

مفرد : رفتم رفتی رفت جمع : رفتیم ر فتید رفتند - - - -

2(ماضی نقلی: صفت مفعولی)بن ماضی+ه(+ام , ای , است , ایم , اید , اند. انجام کاری در گذشته که هنوز ادامه دارد

مفرد : رفته ام ر فته ای رفته است جمع : رفته ایم رفته اید رفته اند - - - -

گاهی فعل "است"درماضی نقلی , ساخت )صیغه ی( سوم شخص مفرد حذف می شود.

توجه داشته باشیدکه "ام , ای , است , ایم , اید , اند"درفعل ماضی نقلی شناسه نیستند,بلکه گونه ای از

فعل)استن(به همراه شناسه اند که امروز این فعل به صورت کامل صرف نمی شود.

3(ماضی استمراری:می+ماضی ساده انجام کاری پیوسته وادامه دار در گذشته

2

مفرد : می رفتم می رفتی می رفت جمع : می رفتیم می رفتید می رفتند - - - -

4(ماضی بعید:صفت مفعولی + صرف فعل بودن) بودم , بودی , بود , بودیم , بودید , بودند(

مفرد : رفته بودم رفته بودی رفته بود جمع : رفته بودیم رفته بودید رفته بودند - - - -

5(ماضی التزامی: صفت مفعولی+ باشم , باشی , باشد , باشیم , باشید , باشند انجام کاری همراه با شک و آرزو و...

مفرد : رفته باشم رفته باشی رفته باشد جمع : رفته باشیم رفته باشید رفته باشند - - - -

فعل مضارع:فعلی است که به زمان حال یا آینده دلالت می کند ودر زبان فارسی به شرح زیر است:

1(مضارع اخباری:می+ بن مضارع + شناسه برای بیان کاری درزمان حال یا آینده استفاده می شود.

مفرد : می روم می روی می رود جمع : می رویم می روید می روند - - - -

2(مضارع التزامی:ب + بن مضارع +شناسه برای بیان احتمال آرزو ، شک و......... در آینده استفاده می شود.

مفرد: بروم بروی برود جمع : برویم بروید بروند - - - -

فعل آینده: برای بیان کاری که در زمان آینده انجام خواهدشد , به کار می رود.

فعل آینده ازمضارع خواستن و بن ماضی ساخته می شود.

مفرد : خواهم رفت خواهی رفت خواهدرفت جمع : خواهیم رفت خواهیدرفت خواهندرفت - - - -

فعل امر:فعلی است که با آن فرمانی می دهیم یاازکسی می خواهیم کاری راانجام دهد.

فعل امر:ب+ بن مضارع بنشین ، برو .....

فعل نهی:امرمنفی را نهی می گویند,یعنی دستور به انجام ندادن کاری.

فعل نهی:مَ یا نَ + بن مضارع ننشین ، نرو.............

فعل تام: فعلی که انجام دادن کاری را نشان می دهد. مثل : دیدن ، گفتن ، خوابیدن و....

3

فعل ربطی: فعلی که معنی کاملی ندارد و برای اثبات یا رد چیزی بکار می رود. مثل: استن ، بودن ، گشتن ، شدن ،

گردیدن.

فعل لازم: فعلی که معنی آن با فاعل تمام می شود وبه مفعول نیازی ندارد. مثل : علی آمد

فعل متعدی: فعلی که معنی آن با فاعل تمام نمی شود وبه مفعول نیاز دارد. مثل : مریم کتاب را خواند.

مریم چه چیز را خواند؟ کتاب را

ساختمان فعل : افعال از نظر ساختمان به 2 گروه اصلی تقسیم می شوند.

فعل ساده : که از یک کلمه تشکیل شده است . مثل گفتن ، خوردن و.......

فعل مرکب : فعلی که با یک کلمه و یک فعل ساخته می شود و مجموعا با هم یک فعل می شوند.مثل لبخند زد .

روش تشخیص فعل مرکب از ساده :

-1 بین دو قسمت فعل مرکب" را " قرار می دهیم اگر معنای درست خود را حفظ کرد ساده است . اگر جمله

بی معنا و مفهوم شد فعل ما مرکب است . مثل : مادر به فرزندش غذا داد. غذا را داد فعل ساده

-2 بین دوقسمت فعل ها یا ی نکره می گذاریم اگر معنی درست بود ساده است . اگر نه معنی کامل نبود

فعل مر کب است .مثل : مریم امانتش را دریافت کرد . دریافت ها یا دریافتی غلط است .

اسم : کلمه ای که برای نامیدن به کار می رود.

نکات مهم در مورد اسم:

الف( می توانیم آن را جمع ببندیم. مثال: کودک - - - - - - ------ < کودکان

ب( می توانیم به آن اشاره کنیم. مثال: این میز

ج( نقش های مختلف دستوری می گیرد . مثال : غنچه با دل گرفته، گفت: گل یکی دو پیرهن بیشتر زغنچه پاره کرده

است.

4

اسم ساده : به اسمی که فقط از یک قسمت با معنی ساخته شده است، اسم ساده می گویند.

مانند: برف ، شاخه ، سرد ، کیف، گل

اسم غیر ساده : به اسمی که دارای چند قسمت باشد اسم غیر ساده می گویند.

مانند: گل + خانه - - - - - -< گل خانه ------

جمع بستن اسم

کلمه های به کار رفته در فارسی امروزی یا از عربی آمده اند و یا فارسی هستند و البته تعداد بسیار کمی نیز از زبان

های دیگر وارد زبان ما شده اند که به مرور با کلمه های جایگزین حذف می شوند . اما برای جمع بستن کلمه ها در

فارسی بهتر است به نکته های زیر توجه نماییم.

که استفاده از آن ها امروزه در زبان فارسی و برای » ات ، ون ،ین « : الف( علامت های جمع عربی در فارسی عبارتند از

است. » گزارش ها « غلط است و صحیح آن » گزارشات « : کلمه های فارسی ممنوع و غلط است. مثال

که برخی کلمه ها با هر دو علامت و برخی فقط با یکی از آن ها » ها ، ان « : ب( علامت های جمع فارسی عبارتند از

جمع بسته می شوند. مثال: در + ها - - -< درها ---

پ( برخی جمع ها در فارسی به شکل جمع مکسر )شکسته( عربی به کار رفته اند. مثال: مدرسه - - - -< مدارس ----

می نامند. » اسم جمع « ت( گروهی از کلمه ها نیز به صورت جمع به کار می روند و مفرد ندارند که آن ها را

مثال: مردم ،گروه ،ایل، طایفه، تیم، قبیله و ...

اسم مفرد: اسمی که تنها بر یک چیز دلالت می کند.مانند : درخت ، باغ ، گل و....

اسم جمع : اسمی که بربیش از یک نفر یا بیش از یک چیز دلالت می کند مثل: درختان ، گل ها ، باغ ها و....

نکات جمع بستن اسمها:

-1 کلماتی که پایان آنها " ه "دارد در هنگام جمع بستن ها با کلمه نمی چسبد . چاه ها ، کوه ها ...

5

-2 کلماتی که "ه "در پایان آنها صدای " ا " می دهد، هنگام جمع بستن "ه "را برمی داریم وبا "گان" جمع

می بندیم .

-3 مثال: پرنده - - - - پرندگان ----

-4 کلماتی که آخر انها" و" یا " الف " باشد هنگام جمع بستن " ی "بین آنها قرار می گیرد. مثل : آشنا -

آشنایان زورگو - - - زورگویان ---

پیشوند و پسوند: پیشوندها و پسوندها به تنهایی معنی ندارند وبعد از ترکیب با لمات معنای جدید به آنها می

دهند و کلمات جدیدی می سازند.مهمترین پسوندها عبارتند از :

گر ، سار ، زار ، ستان ، بان ، مند ، گاه ، گین ، ناک ، نده ، دان ، چه ، انه ، گار ، ه ...... -

مهمترین پیشوندها عبارتند از : با ، بی ، نا ، هم ...

صفت: کلمه ای که درموردهای ویژگی اسم)حالت،مقدارو...(توضیح می دهد.

1 صفت ساده: - صفتی که یک ویژگی از اسم خود را توضیح می دهد.

سبز زبان

ساده صفت

2 صفت برتر:وقتی مقایسه ، بین دو فرد یا دو چیز است)تر(استفاده می - کنیم.

خوشا مرز ایران عنبر نسیم که خاکش گرامی تر از زر و سیم

3 صفت برترین: وقتی مقایسه بین یک چیز یا یک فرد یا چند چیز یا گروه است،)ترین( استفاده میکنیم. -

4 صفت لیاقت: وقتی بخواهیم لیاقت کسی یا چیزی را در کاری بیان کنیم. ی - مصدر شنیدنی ی شنیدن

حرف های مادر بزرگ شنیدنی است.

صفت و موصوف: صفت اسم یا ترکیب وصفی خندان

موصوف

چهره

صفت

6

مضاف و مضاف الیه: ضمیر یا اسم اسم یا ترکیب اضافی نمره ی بیست

چند نکته درمورد صفت ها :

-1 رنگها صفت هستند و از نوع صفت بیانی .

-2 گرم ، سرد ، دراز و...... صفت هستند وقتی که "الف " به آنها اضافه شود به اسم تبدیل می شوند

گرما ، سرما و......

-3 توانا ، دانا و. صفت هستند . اگر "یی " به آنها اضافه شود اسم می شوند.

-4 بعضی صفت ها هر گاه " ی " به آنها اضافه شود اسم می شوند.

روش تشخیص صفت و موصوف از مضاف مضاف الیه

1 میان موصوف و صفت و مضاف و مضاف الیه، ویرگول)،(می گذاریم و کسره را برمی داریم و به آخر آن است -

اضافه می کنیم. اگر ترکیب معنای درست دارد وصفی است و اگر معنی درستی ندارد ترکیب اضافی است.

درختِ بلند ،درخت، بلند است. ) وصفی( درختِ خانه ، درخت، خانه است. )اضافی(

2 به آخر ترکیب وصفی ،تر اضافه می کنیم، اگر معنا داشت وصفی است اگر نداشت اضافی است. -

کیفِ علی کیفِ علی تر )اضافی( لباسِ کهنه لباسِ کهنه تر )وصفی(

3 هرگاه)ی(به اسم اول اضافه کنیم، چنان چه ترکیب معنا داشت، وصفی است و اگر معنا نداشت اضافی است. -

دفترِمریم دفتری مریم )اضافی( مادرِدلسوز مادری دلسوز )وصفی(

جمله: مجموعه ای از کلمات که پیامی را به شنونده یا خواننده منتقل می کند. مهم ترین بخش جمله فعل است.

کوچک ترین واحد کلمه ، جمله است.

جمله به دو بخش کلی تقسیم می شود:

7

نهاد: قسمتی از جمله که درباره ی آن خبری می دهیم.

گزاره: خبری که درباره ی نهاد داده می شود.

فعل جمله را پیدا کرده ازآن می پرسیم چه کسی یا چه چیزی)چه کسی یا چه چیزی( پاسخ نهاد است.

نهاد اسم یا ضمیر است، ممکن است یک یا چند کلمه باشد.

گزاره هم ممکن است یک یا چند کلمه باشد، اگر یک کلمه باشد، آن کلمه حتماً نهاد است.

نکته: فعل همیشه در قسمت گزاره است.

1 جملاتی که فعل تام دارند. من آمدم )یعنی کاری انجام می دهند( -

2 جملاتی که فعل ربطی دارند. هوا سرد شد. )حالت واحساس را بیان می کند( -

انواع جمله

1 جمله خبری:جمله ای است که درباره ی موضوعی خبری میدهد. -

2 جمله پرسشی: جمله ای است که درباره ی موضوعی سوال میکند. -

3 جمله امری: جمله ای است که امر به انجام دادن کار میکند. -

4 جمله عاطفی: جمله ای است که یکی از عواطف انسانی مانند)تعجب،خشنودی،تأسف،آرزو،دعا،خشمو نفرت را -

می رساند.

نکته: هر فعل نشان دهنده ی یک جمله است.

شبه جمله:گروهی از کلمات است که برای بیان حالت عاطفی گوینده به کار میرود و چون مفهوم آن شبیه فعل

است در شمارش جمله ها، یک جمله محسوب میشود.

نکته: شبه جمله ممکن است فعل داشته باشد یا فعل درون آن نهفته باشد.

روش تشخیص تعداد جمله ها:

8

تعداد جمله ها= شبه جمله + تعداد فعل های حذف شده + تعداد فعل ها ذکر شده در جمله

شبه جمله 2 دسته تقسیم می شود:

-1 صوت آه : وای مرحبا به به افسوس... - - -

-2 منادا:اسمی که موردخطاب قراربگیرد."ای یا آی... - -

روش تشخیص تعداد جمله :

تعداد فعل های جمله + تعداد فعل های حذف شده + شبه جمله= تعدادجمله ها

قید: کلمه ای است که مفهوم زمان ، مکان ، حالت ، تردید و...را به فعل جمله اضافه می کند.

انواع قید:

-1 قید زبان : دیروز امروز امسال بعد حالاو... - - - -

-2 قید مکان: انجا آنجا عقب جلو بالا پایین و... - - - - -

-3 قید حالت: قدم زنان خندان گریان شادمان دوان دوان و... - - - - -

-4 مقدار: کم اندک بسبار کاملا بیش تر بسی و... - - - - -

-5 مقدار تکرار: باز دباره مجددا باز هم و... - - -

-6 مقدار پرسش: چرا چگونه کی مگر و... - - -

-7 مقدار کیفیت: خوب بد نیک سخت آسان و... - - - -

-8 مقدار شک وتردید: شاید گویا احتمالا و... - -

-9 مقدارتاکید: حتما البته احتمالا و... - -

-11 مقدارآرزو و تمنا: کاش ای کاشو... -

کلمات مترادف: کلماتی که معنی مشابه و یکسان دارند. تند=سریع برنا=جوان

کلمات متضاد: کلماتی که از نظر معنی مقابل هم هستند.سخت=آسان کامل ناقص

9

کلمات متشابه)هم آوا(: از نظر تلفظ یکسان ولی از نظر معنی و املا باهم فرق دارند. خوار ، خار

کلمات هم خانواده:کلمه هایی که دارای ریشه مشترک باشند وحروف های اصلی آن پشت سر هم بیایند. ظلم

وظالم نظم و منظم -

نکته : کلماتی که در فارسی از یک بن فعل گرفته شده باشند با هم ،همخانواده اند مثل : دانش ، دانش آموز ،

دانشمند و...

ضمیر : کلمه ای در جمله که جای اسم را می گیرد و همچنین تمام وظایف اسم را به عهده می گیرد . ضمیر که در

هنگام نوشتن دو گونه است:

-1 ضمیر شخصی : جانشین اسم می شود و شش شخص دارد. وبه دوقسمت تقسیم می شود .

الف( ضمیر جدا: به کلمه ی کنار خود نمی چسبد.) من ، تو ، او ، ما ، شما ، ایشان ) آنها ( (

ب( ضمیر چسبیده: ضمیری که به اسم یا کلمه ی کناری خود می چسبد. ) م ، ت ، ش ، مان ، تان ، شان (

2 ضمیرهای مشترک : ضمیری که برای هر شش شخص با کلمه ای مشترک بکار می رود. خود ، خویش ، خویشتن -

نکته : 1 اگر خویش به معنی فامیل باشد ،دیگر ضمیر مشترک نیست . -

-2 این و آن هرگاه بجای اسم بیایند ، ضمیر هستند وهرگاه قبل از اسم بیایند صفت اشاره هستند.

-3 ضمیر در جمله می تواند نقش های مختلف دستوری بگیرد.

اجزای شعر : هر شعر از تعدادی مصراع و بیت تشکیل شده است .

مصراع : در لغت یکی لنگه ی در ودر اصطلاح شعری نیمی از یک بیت است .

10

بیت : در لغت به معنی خانه ودر اصطلاح شعری کم ترین مقدار شعر یعنی یک واحد است که از دو مصراع تشکیل

مانند، مثل، چون، هم چون، چو، گویی، بسان، گفتی و ....

* نکته : مهم ترین پایه ی تشبیه، مشبّه به است. زیرا وجه شبه از روی آن فهمیده می شود.

مثال: می دویدم همچو آهو

مشبّه: من مشبّه به: آهو ادات تشبیه: همچو وجه شبه: دویدن

11

زیرا، زمانی که، اگر و از « در شعر و جمله همیشه نشانه ی تشبیه نیستند بلکه گاهی معنای » چو و چون « : *نکته

شده است .

قافیه : کلمه های موزون وهماهنگی که در آخر مصراع ها می آیند و در چند حرف با یکدیگر مشترکند .

روی : آخرین حرف قافیه را روی می گویند .

ردیف : کلمه یا کلماتی که بعد از واژه ی قافیه عینا تکرار می شود .وردیف همیشه بعد از قافیه می آید.

قافیه در شعر الزامی است . اما ردیف اختیاری است .

تشبیه : همانند کردن دو یا چند چیز را تشبیه می گویند.

در تشبیه 4 رکن اساسی وجود دارد:

1( مشبّه: چیزی یا اسمی که قصد مانند کردن آن را داریم. )طرف اوّل تشبیه(

2( مشبّه به: چیزی یا کسی که مشبّه ، به آن مانند می شود. )طرف دوم تشبیه(

3( ادات تشبیه: واژه ای که نشان دهنده ی پیوند شباهت است.

4( وجه شبه: ویژگی مشترک میان مشبّه و مشبّه به )دلیل تشبیه (

* نکته: مهم ترین ادات تشبیه عبارت اند از: به کار می دوند. » آن جا که

چو صبرش نماند از ضعیفی و هوش از آن جا که

چو خواهی که نامت بود جاودان اگر

*نکته: از آن جایی که تشبیه انواع مختلف دارد گاهی وجود شبه و ادات تشبیه در آن حذف می شوند.

وجه شبه محذوف است. » سرخی گل و آتش « : مثال: گل به صحرا در آمد چو آتش

آسمان دریای آبی است.

مشبّه مشبّه به وجه شبه

ادات تشبیه در این مثال نیامده است.

کلمه های مخفّف:

گاهی شاعران و نویسندگان در شعرها و نوشته های خود از کلمه ها به شکل مخفّف و کوتاه شده

استفاده می کنند. به کار گرفتن کلمه های کوتاه شده در شعر اغلب به ضرورت وزن صورت می گیرد: یعنی شاعر به

اجبار برای بر هم نخوردن آهنگ شعر، شکل مخفّف کلمه را می آورد.

می آمدند. وزن » گاه « و » ماه « در بیت زیر به صورت کامل خود یعنی » گه « و » مه « برای مثال، اگر کلمه های

شعر تناسب خود را از دست می داد.

 

به نام آنکه جان را فکرت آموخت چراغ دل به نور جام برافروخت


ارسال شده در توسط عمادین

 

روش های قصه گویی

 

الف( قصه خوانی

قصه خوانی، ساده ترین شیوه ی ارائه ی قصه است . برای این کار ،قصه گوکتاب رابه دست می گیرد ومتن آن رابرای مخاطب

می خواند. قصه خوانی برای کودکانی که هنوزبه مدرسه نرفته اند،مناسب است. زیراآنان دوست دارند رازخطوط سیاه کتاب

هارا کشف کنند.

ب( قصه گویی ساده

دراین روش،قصه گواز حفظ وبه کمک حافظه ،قصه ای رابرای کودکان تعریف می کند

پ(قصه گویی همراه باپرده خوانی

قصه گوهنگام نقل قصه،صحنه هایی از آن راکه قبلا نقاشی شده است به مخاطبان نشان می دهد .

ت(قصه گویی همراه باتقلیدصدا

دراین روش،قصه گو قصه رابه شیوه ی ساده پیش می برد. اماهنگامی که به گفتگوهای شخصیّت های قصه می رسد . به

تناسب تیپ آن ها،لحن صدای خودراتغییرمی دهد. مثلاهنگام حرف زدن به جای یک پیرزن، صدای خودرا زیرولرزان می

کند.

ث(قصه گویی همراه باتقلید

دراین شیوه ،قصه گومتن قصه رابه همان شیوه ساده پیش می برد اماوقتی به حالات وحرکات شخصیّت ها می رسد،سعی می

کند این حالات رانشان دهد. مثلا وقتی ازپیرزنی بیمارسخن می گوید،خمیده وآرام آرام قدم برمی داردولابه لای حرف

های خود سرفه می کند. دراین شیوه،حرکات دست،سر،صورت و... نیزپیام رسان است .

ج(قصه گویی بااستفاده ازبازیگران

اجرای این شیوه ازدوراه امکان پذیر است:

ج- 1(قصه گویی)نمایش خلاق(همراه بابازیگران آشکارومشخص که به معنی اجرای نمایشی یک قصه یاواقعه به صورت

غیررسمی است ودرآن بازیگران تاحدامکان ازگفتگوهای شخصی استفاده می کنند .

- 2(قصه گویی همراه بابازیگران پنهان که دراین روش افرادی که قبلا نقش خودراآموخته وتمرین کرده اند،به صحنه می

روندومانندبازیگران تئاتر ،قصه گو راهمراهی می کنند.

چ(قصه گویی بااستفاده ازعروسک انگشتی ،دست کشی،چسبی و...


ارسال شده در توسط عمادین

کدام کلمه در ظاهر مفرد ولی بر جمع دلالت دارد؟

الف(: حمله ب(: لشکر ج(: قبایل

-22 نقش دستوری تنور در مصرع زیر کدام است ؟

دهقان چوتنور خودازاین هیمه برافروخت .

الف(: نهاد ب(: مفعول ج(: متمم

-23 کدام کلمه با بقیه فرق دارد؟

غرور،غریب،غرب،قریب

الف(: قریب ب(:غرب ج(: غرور

-24 کدام یک ازترکیب های زیر وصفی است ؟

الف(: ساعت انشا ب(:خانه ی ما ج(:ساعت پر خاطره

-25 رابطه ی طلب ومطلوب مانند رابطه ی کدام یک از گزینه های زیر است؟

الف(:نظر،منظور ب(:مثل، امثال ج(:غریب،قریب

مربوط به........................... است؟ » کم گوی وگزیده گوی چون در « -26 ضرب المثل

الف(:آداب رفاقت ب(:آداب سخن گفتن ج(:دوستی

27 کدام کلمه از بقیه متفاوت است؟ -

الف(: فضلا ب(: متون ج(: فصل

28 کدام یک جزء معنای کلمه ی مشاورت نمی باشد ؟ -

الف(: مشورت ب(: هم فکری ج(:دلسوز

29 کدام کلمه با بقیه کلمه ها هم خانواده نیست ؟ -

الف(: مقصد ب(: مقصود ج( قصور

31 کدام یک با بقیه متفاوت است؟ -

الف(: باغ سرسبز ب(: باغ زیبا ج(: باغ علی

31 در کدام بیت شعر زیر مبالغه به کار رفته است ؟ -

الف(: سروگوش بگرفت ویالش دلیر سرازتن بکندش به کردار شیر

ب(:خداوند بخشنده ی دستگیر کریم خطابخش پوزش پذیر

ج(: هیچ کدام

32 کدام یک از ادات تشبیه نمی توانند باشند ؟ -

الف(: چون ب(: گویی ج(: مگر

33 کدام یک از موارد زیر مخالف ندارند بلکه با افزودن بی وبا ونا می توان مفهوم داشتن -

ونداشتن را از آنها برداشت .

الف(: صفت ب(: مضاف الیه ج(: اسم

34 کدام کلمات از دسته کلمات زیر جزء کلمات متشابه هستند ؟ -

الف(: خوان خان ب(: عاجز عجز ج(:نطق ناطق - - -

35 کدام کلمه با توجه به معنای آن صحیح است ؟ -

الف(: ثواب= کار خوب و پسندیده ب(: خان=سفره ج(:انبر=ماده خوشبو

-36 شعر زیر متعلق به کدام شاعر است؟

علم چندان که بیش تر خوانی چون عمل در تو نیست نادانی

الف(: حافظ ب(: سعدی ج(: پروین اعتصامی

-37 با توجه به رعایت نشانه های نگارشی کدام جمله درست نشانه گذاری شده است ؟

الف(: گل به خنده گفت: زندگی زیباست

ب(: گفت درویش را که چرا خدمت نکنی ؟

»؟ خب، از دانش چه داری «: ج(: عطار، از محمد پرسید

-38 در کدام مصرع زیر شبه جمله وجود دارد؟

الف(: آن قصه شنیدم که درباغ یکی روز

ب(: آوخ که شدم هیزم وآتشگر گیتی

ج(:جز دانش وحکمت نبود میوه ی انسان

-39 کدام جمله غلط املایی ندارد؟

الف(: مشورت کردن در کارها، زعیف رایی باشد .

ب(: اول دست ودهن پاک کند ،آن گاه به کنار خوان حاضر آید .

ج(:از این است که صواب خاموشی وفواید ان بی نهایت بود .

-41 منهدم یعنی:

الف(: ویران کننده ب( : نابود کننده ج(: ویران شده

 

 

 

 


ارسال شده در توسط عمادین
<      1   2